خاطره ای از همسر علامه طباطبایی از زبان همسر شهید مطهری

.

به عمرم خانمی مثل ایشان ندیدم که اینقدر دغدغه همسرش را داشته باشد. می‌گفت: وقتی علامه در حال مطالعه است چای کمرنگ را به اتاق ایشان می‌برم و به علامه نگاه هم نمی‌کنم. چای را می‌گذارم و می‌آیم بیرون تا مبادا رشته افکارش پاره شود. .

.

روزی مهمان خانم بودم. لباس‌هایشان خیلی مندرس و کهنه شده بود و ایشان نیاز داشت که لباسی برای خودش بدوزد. زمانی که علامه بیرون می‌رفت به ایشان گفت، از درس که بر می‌گردید در راه برای من پارچه بخرید. علامه برای ایشان سه متر پارچه خرید. پارچه را که دیدم به نظرم پارچه خوبی نیامد و اساسا برای لباس مناسب نبود. به خانم گفتم که به نظر من این پارچه مناسب پیراهن نیست و حتما خود خانم هم فهمیدند که این پارچه، برای لباس مناسب نیست. همسر علامه با لبخند و با تأکید خاصی به من گفت که این را حاج آقا» خریده‌اند و آنچه را که حاج آقا بخرند حتما خوب است. چرا به درد پیراهن نمی‌خورد؟!»‌‌ همان روز ایشان لباس ساده‌ای از آن پارچه دوختند و و بر تن کردند. این قدر ایشان به علامه با محبت و فداکاری برخورد می‌کردند و به خاطر محبتی که بینشان بود زندگی خوبی داشتند.

. ـ

علامه بعد از فوت همسرشان بسیار متأثر شدند و تا مدت‌ها با صدای بلند گریه می‌کردند. تا چند سال هر وقت به منزل ایشان می‌رفتم، به خاطر دوستی که من با خانم داشتم، من را که می‌دیدند یاد همسرشان می‌افتادند و با صدای بلند گریه می‌کردند. .

.

یادم هست علامه بعد از مرگ همسرشان گاهی که به منزل ما می‌آمدند و چای می‌خوردند می‌گفتند : هیچ چیز مزه چای زعفرانی خانم را نمی‌دهد . البته این جمله را در زمان حیات خانم هم می‌گفتند.» .

.

▫️همسر علامه طباطبایی سال ۱۳۴۴ به دیار باقی شتافت . فراق این همسر فداکار، علامه را سخت تحت تأثیر قرار داد و درباره او چنین گفت من برای مرگ همسرم گریه نمی‌کنم. گریه‌ام برای صفا و کدبانوگری و محبت‌های خانم است. در طول مدت زندگی هیچ‌گاه نشد خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی‌کرد، یا کاری را ترک کند که بگویم کاش این عمل را انجام داده بود».


⇱ ڪلیــڪ ڪنید  ⇩⇩⇩

eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها